تارنگار تنهایی

ساخت وبلاگ
نمی دانم تو چه نسبتی با اشک داری که تا نامت بر زبانم جاری می شود،تا یادت در قلبم شکل می گیرد،اشک از خانه چشمانم سرک می کشد.تا نگاهت را به ذهن می آورم،قلبم تپیدن آغاز می کند.در گوشه تنهایی ام خاطراتم را مرور می کنم،خاطرات تلخ و شیرین بودن و نبودنت را،لحظه های با تو بودن را،لحظه های تنهایی را،لحظه های انتظار را؛و اکنون می فهمم عشق چه ها می کند.تو میدانی که موسیقی متن این خاطرات اشک من است که از گونه هایم بر زمین سقوط می کنند.تو می دانی و من خوب می دانم که تو می دانی و می فهمی و حس می کنی.خوب می دانم که تو معصومی همچون باران،اما بدان اشک های من معصومانه تر از باران،هرشب در هجرانت می بارند.آیا باری دیگر دستهای مهربانت شانه هایم را لمس نمی کند؟آیا باری دیگر گرمای شانه هایت محل امن دلتنگی های کودکانه ام خواهد شد؟ 

سوره عشق...
ما را در سایت سوره عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1384hadi بازدید : 233 تاريخ : دوشنبه 24 دی 1397 ساعت: 12:39